|
در باغ که ايستاده بود او را ديد که به طرفش مي دويد." تينا! گل من! عشق" "اي واي تام." " تينا! گل من" سرانجام گفت. تام من هم دوستت دارم." " تام به او رسيد، زانو زد و به سرعت او راکنار زد. "گل من! پا گذاشته اي روي گل من گل رز برنده ام " نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |